طنین طاها

والا پیامدار محمد

طنین طاها

والا پیامدار محمد

افق

به موج می اندیشم،به اینکه چون برمی خیزد کمرش می شکند،چرا که منتظر است و منتظران را به ابتدای راه بیدلی کمری شکسته عطا می شود.موج به همه ذراتش تشنه ساحل است وساحل بی اعتنا به انتظار موج وتلاش جانفرسایش به افق می اندیشد....شاید به افق دریا شدن.

آفتاب و آفتابگردان

اگر آفتابگردان نباشد عاشقان را فرصت بودن نمی ماند.اگر آفتابگردان نباشدتا آفتاب دل عاشق را برگرداند و به دل معشوق برساند هویت عاشقی و انتظار در لایه های خاکستری زمان دفن می شود ودیگر هیچ از این اتصال معنوی نمی ماند و اگر آفتاب نباشد،آفتابگردان را چه معنایی هست...؟ خورشید هم باید باشد،پس به شباهنگام که خورشید می رود انتظار راچه معناییست؟خورشید نمی رود،خورشید می ماند تا عشق بماند،خورشید فقط برای ساعاتی مستور می شود تا دلداده ودل گرفته در دل سپهر پرستاره به دنبال هم شهاب گردند 

منتظر فرزند طاها

منتظر بیا!بیا تا در زمره سی مرغ عاشق به سمت قاف دلدادگی پر بگشاییم!بیا تا فرهاد صفت تیشه بر ریشه کافران راه انتظار بکوبیم و بر سر کوی شیرینمان جان دهیم،در نفیر ِنی مستانه بنالیم و مثنوی غربت را به هر تار دستگاهش بنوازیم.زخمه بر چنگ بزنیم و ترانه اشتیاق سر دهیم.زنگار یأس از دل بزداییم و به اشک ِفراق،قلب اشتیاق شستشو دهیم....تا بیاید