-
زنجیره انتظار
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 01:37
در میانه راه این مردمان خسته ابن السبیل،در روزگار گم کردن ریشه ها،در زمان تکلم با تیشه ها،آیا گیتی پذیرای فرهاد خواهد بود؟آه،نه،فرهاد که میزبان نمی خواهد چرا که خود میزبان است،میزبان میهمانی به شیرین پیکری ِشیرین،فرهاد بر جان شیرین است و شیرین ،حلول کرده بر دل فرهاد،پس اینجا خسرو را چه کار است؟خسرو گرفتار عشقی یک سویه...
-
دیوانگی انتظار
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 01:34
خوب یادم هست که چه ساده عاشقش شدم،خوب یادم هست لحظه ای را که دیوانه اش شدم،به شنیدن نوایش،به نواختن صدایش،گوش دلم مست شد و دیوانه اش شدم،تداعی صدایش جانم را از آسودگی باز می داشت وتامرز دیوانگی می رساند ومن چقدر این دیوانگی را دوست داشتم،دیوانگی انتظار...
-
دریا
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 01:32
دریای انتظار دریا،آنقدر بزرگی که در وسعت دلم نمی گنجی،دریا آنقدر نیلگونی که چشمانم را بی رنگ می کنی....دریا!.و من چه عاشق تو هستم.عاشقانه بر ساحل بی تمنایت زانو می زنم ،می نشینم وساعتها فقط به امواج زیبایت می نگرم،ساعتها غرق در آبهای دلفریبت ساکن می مانم.به یاد و نامی می اندیشم که بس بی نهایت دلم را می برد.آنقدر در...
-
حباب انتظار
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 01:30
به لحظاتی به فکر فرو می روی و با خود می گویی اکنون که من اینگونه دیوانه ،مستانه در انتظار مهدیم،آیا او به یاد من هست؟آیا او نگران لغزش من در پرتگاههای زندگی هست؟آیا به دمی مرا دعا خواهد کرد؟اینجاست که حبابهای انتظار تو در گوشه دشت چشمانت انباشته می گردد وبرای شنیدن صدای ترکش بغضت به انتظار می نشیند.مشت خود گره می کنی...
-
تار
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 01:28
منتظر بیا!بیا تا در زمره سی مرغ عاشق به سمت قاف دلدادگی پر بگشاییم!بیا تا فرهاد صفت تیشه بر ریشه کافران راه انتظار بکوبیم و بر سر کوی شیرینمان جان دهیم،در نفیر ِنی مستانه بنالیم و مثنوی غربت را به هر تار دستگاهش بنوازیم.زخمه بر چنگ بزنیم و ترانه اشتیاق سر دهیم.زنگار یأس از دل بزداییم و به اشک ِفراق،قلب اشتیاق شستشو...
-
پیش درآمد
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 01:26
به قاف دلداگی می رسی،آنجا رخش ِمستی،انتظار تو را می کشد،پا در رکابش می نهی،با او همسفر می شوی،آرام آرام می رود،ناگاه سرعت می گیرد،به پروازی از صخره های توهّم می گذرد،دو بال اهورایی تقدیمش می شود،پر می کشد،فکر نکن هر اسبی را فرصت پرش از خاره های توهّم هست،این رخش است و چون رخش است فرصت پرواز یافته وتو چه سعادتمندی که...
-
به نماز
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 01:22
حسی در من بیداد می کند،حس تابیدن،حس چشمک زدن،حس ستاره بودن.اما چگونه با تو بگویم؟چگونه با تو پرده راز بگشایم؟به چه آوایی تو را ندا دهم که ای ققنوس بی قرارم!بدان که شبانگاه،به آن لحظه که مردمان در ورطه سکوت اجبار شده شب ،شب زده می گردند و به خوابی عمیق فرو می روند من،بیدارم به یاد تو ای ستاره شبهای تارم.از درد چشم...
-
اینجا اینجا
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 01:20
به کجا آمده ای؟تو را اینجا چه کار است؟چه می طلبی؟به جستجوی چه چیز سرگشته وحیران شده ای؟نفس به نفس بگو با من از خواندن غزل عشق با غزالان رم کرده دیارعاشقی ....اینجا دشت دیوانگی است،اینجا صحرای حیرانی است،اینجا باید نباشی تا بگویند هستی،اینجا باید بمیری تا بدانند زنده ای؟اینجا باید بنوشی تا بخوانند تشنه ای...اینجا...
-
انقلاب نهایی
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 01:18
مهدی مروارید یکدانه صدف انتظار است .آن آیت زبیای دوست ،دمش مسیحایی ،نفسش مینایی و عشقش اهورایی است.این نظرکرده سرای لاهوتیان می آید تا یگانه نعره نای عدالت گردد و نوایش طنین تندر آسای حقیقت جویی اعصار....می آید تا زلالیت اشک یتیمانی را معنا بخشد که نگاه منتظرشان قدمگاه آن تک سوار می گردد.و آن تک سوار ،خود ِمهدی است.می...
-
بیدلی
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 01:02
در هوای سرد پاییزی،روزهای پر از انتظار مثل برگهای خشکیده زیر گامهای شکننده زمان خرد شده اند وبرگی از دفتر تقویم کهنه گردیده اند دلم نمی خواهد با کسی سخن بگویم،دلم نمی خواهد با کسی چهره به چهره شوم،ذهنم با دلم سازگاری ندارد،آسمان شرجی حالم را می فهمی؟در زوایای ذهنم برای معادله بی جواب انتظار یک فرجه راهنما هم برای...
-
این روزها
یکشنبه 6 اسفندماه سال 1385 00:54
در این روزها دلت عجیب می گیرد،دلت دیوانه می شود،به یاد غریبی امامت می افتی،به یاد آن تک دیدگاه حق و حق جویی،همان دریا دل و دنیا درون مرد،همان علی،علی چه زیبا چاه را مأمن ناله های جانکاهش قرار داده بود،چه عارفانه سر در چاه می کرد و همه دردش را در چاه می گریست و آیا چاه می توانست طاقت آورد همه درد مولا را...؟گناه مولا...
-
اناالحق
شنبه 5 اسفندماه سال 1385 00:22
آدمیان را چه میشود؟بر نفس انسانها چه می گذرد؟خدای بزرگ تقدیر هرکسی را چه قرار داده است؟پیمانه هرکس به چه گاه لبریز می گردد؟اگر ندای اناالحق به هر برهه ای از زمان بر جان ودل عاشقان طنین افکن نشود،عشق را چه معناییست؟امّا نه...امّا نه هرکسی را یارای اناالحق گویی نیست.اناالحق گویی سینه ای به وسعت دریا می خواهد،این...
-
افق
شنبه 5 اسفندماه سال 1385 00:17
به موج می اندیشم،به اینکه چون برمی خیزد کمرش می شکند،چرا که منتظر است و منتظران را به ابتدای راه بیدلی کمری شکسته عطا می شود.موج به همه ذراتش تشنه ساحل است وساحل بی اعتنا به انتظار موج وتلاش جانفرسایش به افق می اندیشد....شاید به افق دریا شدن .
-
آفتاب و آفتابگردان
شنبه 5 اسفندماه سال 1385 00:12
اگر آفتابگردان نباشد عاشقان را فرصت بودن نمی ماند.اگر آفتابگردان نباشدتا آفتاب دل عاشق را برگرداند و به دل معشوق برساند هویت عاشقی و انتظار در لایه های خاکستری زمان دفن می شود ودیگر هیچ از این اتصال معنوی نمی ماند و اگر آفتاب نباشد،آفتابگردان را چه معنایی هست...؟ خورشید هم باید باشد،پس به شباهنگام که خورشید می رود...
-
منتظر فرزند طاها
پنجشنبه 25 آبانماه سال 1385 01:44
منتظر بیا!بیا تا در زمره سی مرغ عاشق به سمت قاف دلدادگی پر بگشاییم!بیا تا فرهاد صفت تیشه بر ریشه کافران راه انتظار بکوبیم و بر سر کوی شیرینمان جان دهیم،در نفیر ِنی مستانه بنالیم و مثنوی غربت را به هر تار دستگاهش بنوازیم.زخمه بر چنگ بزنیم و ترانه اشتیاق سر دهیم.زنگار یأس از دل بزداییم و به اشک ِفراق،قلب اشتیاق شستشو...
-
مهدی رسول بیا
چهارشنبه 24 آبانماه سال 1385 00:38
وقتی صدای گریه یه بچه یتیمو می شنوم،وقتی صدای آه اون زن بیوه رو میشنوم،وقتی نعره درد اون بیماری رو می شنوم که به خاطر نداشتن پول باید بره بمیره،وقتی صدای شکستن پشت یه پدر رو می شنوم که مجبوره واسه خریدن یه عروسک کوچولو شیشه ماشینارو سر چهارراهها تمیز کنه اون وقتی که میبینم یه پسرک خردسال توسرمای زمستون مچاله شده کنار...